درس وصایا
درس یک
درس دو
درس سه
درس چهار
درس پنج
دزس شش
درس هفت
درس هشت
درس نه
درس ده
درس یازده
درس دوازده
درس سیزده
کنفرانس وصایا
سوالات درس یک
1- وصیت را از نظر لغت و اصطلاح فقه تعریف کنید.
2- اصطلاحات شرعی زیر چیست؟موصی :موصی له :موصی به :وصی : 3- انواع وصیت را نامبرده و تعریف کنید.الف : وصیت شرعی :ب : وصیت اخلاقی :4-ضرورت وصیت اخلاقی را بیان کنید.
5- وصیت نامه امام خمینی (ره) در چه تاریخی نوشته شد و در تاریخی توسط چه کسی خوانده شد؟
سوالات درس دو
1- حدیث ثقلین از کدام معصوم است و عبارت آن چیست؟
2- پیامبر اسلام (ص) در حدیث ثقلین هدایت را مشروط بر چه چیزی می دانند؟
3- چرا هدایت مسلمین به پیروی از قرآن و اهل بیت بستگی دارد؟
4- از دیدگاه عرفا صفات خداوند به چند دسته تقسیم میشود؟
5- عرفا عالم را به چند دسته تقسیم کرده اند نامبرده و تعریف کنید.
6- منظور از اسم مستاثر یا اسم اعظم خداوند چیست؟
7- منظور از ثقل اکبر و ثقل کبیر چیست؟
8 - امام خمینی (ره) جمله لن یفترقا حتی یرداعلی الحوض را چگونه تفسیر نمودند؟
9- مراد از حدیث متواتر چیست؟
10- کتب اربعه شیعه را نام ببرید.
11- کتب منبع ششگانه اهل سنت را نام ببرید.
12- از دیدگاه امام خمینی(ره) بزرگترین دستور مادی و معنوی زندگی چیست؟
سوالات درس سه
1- چه کسی و در چه سالی آئین وهابیت را بوجود آورد؟
2- امام خمینی (ره) در وصیت نامه شان چه چیزهایی را جزو افتخارات بر شمرده اند؟
3- امام خمینی (ره) در مورد امیر المومنین (ع) چه تعبیری دارند؟
4- در مورد نهج البلاغه چه میدانید و نظر امام خمینی (ره) در این باره چه بود؟
5- صحیفه سجادیه از کدام معصوم و امام خمینی(ره) در مورد آن چه تعبیری دارند؟
6- صحیفه فاطمیه چگونه کتابی است؟
7- نظر امام خمینی(ره) در مورد آموزش نظامی را بنویسید.
8- در مورد صهیونیست جهانی توضیح دهید.
9- نظر امام خمینی(ره) در مورد سیاست نه شرقی نه غربی را بیان کنید.
10- سفارش امام خمینی(ره) در پیروی از ائمه اطهار(ع) را بیان کنید.
11- نظر امام خمینی (ره) را در مورد فقه سنتی بنویسید.
12- احکام اولیه و احکام ثانویه را تعریف کنید.
13- سفارش امام خمینی(ره) در مورد نماز جمعه را بیان کنید.
سوالات درس چهار
1-
2-
3-
4-
5-
سوالات درس پنج
1-
2-
3-
4-
5-
6-
7-
8-
سوالات درس شش
سوالات درس هفت
سوالات درس هشت
سوالات درس نه
سوالات درس ده
سوالات درس یازده
سوالات درس دوازده
سوالات درس سیزده
باز این چه شورش است، که در خلق عالم است؟ | باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟ |
باز این چه رستخیز عظیم است، کز زمین | بی نفخ، صور خاسته تا عرش اعظم است؟ |
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو | کار جهان و خلق جهان جمله در هم است؟ |
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب | که آشوب در تمامی ذرات عالم است |
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست | این رستخیز عام که نامش محرم است |
در بارگاه قدس که جای ملال نیست | سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است |
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند | گویا عزای اشرف اولاد آدم است |
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین | پروردهی کنار رسول خدا حسین |
کشتی شکست خوردهی طوفان کربلا | در خاک و خون طپیدهی میدان کربلا |
گر چشم روزگار بر او زار میگریست | خون میگذشت از سر ایوان کربلا |
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک | ز آن گل که شد شکفته به بستان کربلا |
از آب هم مضایقه کردند کوفیان | خوش داشتند حرمت مهمان کربلا |
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید | خاتم، ز قحط آب، سلیمان کربلا |
ز آن تشنگان هنوز به عَیّوق میرسد | فریاد العطش ز بیابان کربلا |
آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم | کردند رو به خیمهی سلطان کربلا |
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد | کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد |
کاش آن زمان سُرادِقِ گردون نگون شدی | وین خرگه بلندستون بیستون شدی |
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه | سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی |
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت | یک شعله برق خرمنِ گردونِ دون شدی |
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان | سیمابوار گوی زمین بیسکون شدی |
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک | جان جهانیان همه از تن برون شدی |
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست | عالم تمام، غرقهی دریای خون شدی |
آن انتقام گر نفتادی به روز حشر | با این عمل معاملهی دهر چون شدی؟ |
آل نبی چو دست تظلم برآورند | ارکان عرش را به تلاطم درآورند |
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند | اول صلا به سلسلهی انبیا زدند |
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید | ز آن ضربتی که بر سر شیر خدا زدند |
آن در که جبرئیل امین بود خادمش | اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند |
بس آتشی ز اخگرِ الماسریزهها | افروختند و در حسن مجتبی زدند |
وانگه سُرادِقی که مَلَک محرمش نبود | کندند از مدینه و در کربلا زدند |
وز تیشهی ستیزه در آن دشت کوفیان | بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند |
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید | بر حلق تشنهی خلفِ مرتضی زدند |
اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو | فریاد بر در حرم کبریا زدند |
روحالامین نهاده به زانو سر حجاب | تاریک شد ز دیدن آن چشم، آفتاب |
چون خون ز حلق تشنهی او بر زمین رسید | جوش از زمین به ذروه عرش برین رسید |
نزدیک شد که خانهی ایمان شود خراب | از بس شکستها که به ارکان دین رسید |
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند | طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید |
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند | گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید |
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد | چون این خبر به عیسی گردوننشین رسید |
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش | از انبیا به حضرت روحالامین رسید |
کرد این خیال وهم غلطکار، کان غبار | تا دامن جلال جهان آفرین رسید |
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال | او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال |
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند | یکباره بر جریدهی رحمت قلم زنند |
ترسم کزین گناه، شفیعان روز حشر | دارند شرم کز گنه خلق دم زنند |
دست عتاب حق به در آید ز آستین | چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند |
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک | آل علی چو شعلهی آتش علم زنند |
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت | گلگون کفن به عرصهی محشر قدم زنند |
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا | در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند |
از صاحب حرم چه توقع کنند باز | آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند |
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل | شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل |
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار | خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار |
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه | ابری به بارش آمد و بگریست زار زار |
گفتی تمامْ زلزله شد خاک، مطئمن | گفتی فتاد از حرکت چرخ بیقرار |
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر | افتاد در گمان که قیامت شد آشکار |
آن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود | شد سرنگون ز باد مخالف حبابوار |
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل | گشتند بیعماری محمل شتر سوار |
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی | روحالامین ز روح نبی گشت شرمسار |
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد | نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد |
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد | شور و نشور واهمه را در گمان فتاد |
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند | هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد |
هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید | هرجا که بود طایری از آشیان فتاد |
شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت | چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد |
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد | بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد |
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان | بر پیکر شریف امام زمان فتاد |
بیاختیار نعرهی «هذا حسین» او | سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد |
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول | رو در مدینه کرد که: یا ایهاالرسول! |
این کشتهی فتاده به هامون حسین توست | وین صید دست و پا زده در خون حسین توست |
این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی | دود از زمین رسانده به گردون حسین توست |
این ماهی فتاده به دریای خون که هست | زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست |
این غرقهی محیط شهادت که روی دشت | از موج خون او شده گلگون حسین توست |
این خشکلب فتادهی دور از لب فرات | کز خون او زمین شده جیحون حسین توست |
این شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه | خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست |
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین | شاهِ شهیدِ ناشده مدفون حسین توست |
چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد | وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد |
کای مونس شکسته دلان! حال ما ببین | ما را غریب و بیکس و بیآشنا ببین |
اولاد خویش را که شفیعان محشرند | در ورطهی عقوبت اهل جفا ببین |
در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان | واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین |
نی نی، وُرا چو ابر خروشان به کربلا | طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین |
تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر | سرهای سروران همه بر نیزهها ببین |
آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام | یک نیزهاش ز دوش مخالف جدا ببین |
آن تن که بود پرورشش در کنار تو | غلطان به خاک معرکهی کربلا ببین |
یا بضعةالرسول! ز ابن زیاد داد | کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد |
خاموش محتشم! که دل سنگ آب شد | بنیاد صبر و خانهی طاقت خراب شد |
خاموش محتشم! که از این حرف سوزناک | مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد |
خاموش محتشم! که از این شعر خونچکان | در دیده اشک مستمعان خون ناب شد |
خاموش محتشم! که از این نظم گریهخیز | روی زمین به اشک جگرگون کباب شد |
خاموش محتشم! که فلک بس که خون گریست | دریا هزار مرتبه گلگونحباب شد |
خاموش محتشم! که ز سوز تو آفتاب | از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد |
خاموش محتشم! که ز ذکر غم حسین | جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد |
تا چرخ سفله بود خطایی چنین نکرد | بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد |
ای چرخ! غافلی که چه بیداد کردهای؟ | وز کین چهها در این ستمآباد کردهای؟ |
بر طعنت این بس است که با عترت رسول | بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای |
ای زاده زیاد نکردهاست هیچ گاه | نمرود این عمل که تو شدّاد کردهای |
کام یزید دادهای از کشتن حسین | بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای |
بهر خسی که بار درخت شقاوتست | در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای |
با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو | با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای |
حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن | آزردهاش به خنجر بیداد کردهای |
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند | از آتش تو دود به محشر درآورند |
زندگینامه
فعالیتهای جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
مبارزه با ضد انقلاب در کردستان
آزاد سازی شهرمریوان
حضور در لبنان
شرکت در دفاع مقدس
ویژگیهای اخلاقی
مروری بر زندگانی جاویدالاثرمتوسلیان
نحوه اسارت
شمع تاریخ
نرم افزار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
آلبوم عکسهای جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
زندگینامه
(( احمد )) در سال 1332 در جنوب تهران چشم به جهان گشود . پدر و مادرش اهل تقوا و دیانت بودند و بر این نسخ ، احمد را تربیت کردند . دورهء ابتدایی را در دبستان اسلامی (( مصطفوی )) تمام کرد . ضمن تحصیل ، در بازار به پدرش کمک می کرد . احمد از همان سالهای نوجوانی ، شوق و رغبت خاصی به شرکت در کلاسهای مذهبی و قرآن از خود نشان می داد . در آن کلاسها با مظالم و جنایتهای رژیم شاه آشنا شد و از همان نوجوانی ، وارد میدان مبارزه با عوامل رژیم ستمشاهی شد . او پس از پایان دورهء ابتدایی ، در هنرستان صنعتی شبانه ، به تحصیل ادامه داد و در سال 1351 با موفقیت مدرک دیپلم را دریافت کرد .
فعالیتهای جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
احمد که انسانی وارسته و مؤمن تربیت یافته بود همواره با رژیم شاه در حال مبارزه بود . حتی وقتی به سربازی اعزام می شود در ارتش به روشنگری سربازان و افشاگری مفاسد می پردازد . پس از پایان سربازی از سوی یک شرکت خصوصی برای انجام مأموریتی به (( خرم آباد )) می رود . روز به روز در مبارزاتش علیه شاه جایتر عمل می کند تا اینکه از سوی ساواک تحت تعقیب قرار می گیرد و در سال 1354 ، کمیته مشترک به اصطلاح (( ضد خرابکاری ساواک)) او را دستگیر و مورد شکنجه قرار می دهد . مدت پنج ماه در زندان (( فلک الافلاک)) خرم آباد ، در سلول انفرادی به سر می برد . این زندانها و شکنجه ها ، از احمد فردی مجرب و خود ساخته بار می آورد و او را در راهی که انتخاب کرده بود ، راسختر و پر صلابت تر می کند .
احمد پس از فلک الافلاک حدود نه ماه در بند عمومی زندانی می گردد . با اوج گرفتن موج انقلاب اسلامی از زندان آزاد می شود : اما آرام نمی گیرد و نقش رابط و هماهنگ کنندهء تظاهرات و راهپیماییها را در جنوب تهران به عهده می گیرد . بارها در مبارزهء با رژیم ستمشاهی ، تا پای شهادت پیش می رود و در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ، بویژه 21 و 22 بهمن 1357 از خود درخشش و توانمندی خاصی بروز می دهد .
مبارزه با ضد انقلاب در کردستان
پس از شروع غائله کردستان در اسفندماه سال 1357به همراه 66تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوگان شد و به دلیل ابتکار عمل هوشیارانه و فرماندهی قاطع خود توانست کلیه اشرار مسلح را متواری کند. منطقه را از لوث وجود ضد انقلابیون که در راس آنها دمکراتها قرار داشتند،پاکسازی نماید.او پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان ،به شهرهای سقز و بانه رفت. در ابتدای ورود به شهر بانه تلافی کمین ناجوانمردانهای که ضد انقلابیون به نیروهای ستون ارتش زده بودند،طی یک عملیات دقیق «ضد کمین» خسارات سنگینی به آنان وارد آورد که در این نبردچهارصد اسیرو دویست کشته از انقلاب برجای ماند.
پس از آن به همراه گروهی از رزمندگان از جمله معاون خود(شهید محمد توسلی)برای فتح سنندج راهی این شهر شد. ستون تحت فرماندهی او از سمت راست شهر،حلقه محاصره ضد انقلاب را در هم شکست و به همراه سرداران رشیدی چون محمد بروجردی و اصغر وصالی،سنندج را آزاد نمود و کمر تجزیهطلبان را شکست.
آزاد سازی شهرمریوان
اوایل خرداد1359ماموریت آزادسازی شهرتام مریوان که در تصرف گروهگهای محارب بود،به وی محول شد. تسلط ضد انقلاب در مریوان به گونهای بود که از پادگان این شهر میتوانستند افرادی را که در سطح شهر تردد میکردند شمارش کنند. به همین دلیل به محض نشستن هلیکوپتر در محوطه باند فرود و حاج احمد و همراهانش زیر آتش همه جانب دشمن قرار مگیرند.
حاج احمد پس از ورود به شهر. سازماندهی نیروها،با یورشی سهمگین و برق آسا شهر مریوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهکها پاک نمود.
از همین زمان بود که مسئولیت فرماندهی سپاه مریوان به عهده ایشان گذاشته شد و بلا فاصله به اتفاق شهدای بزرگواری چون حاج عباس کریمی،سید محمد رضا دستواره،رضاچراغی،حسین قوجهای،حسن زمانی،محسن نورانی و علیرضا ناهیری به پاکسازی مواضع مزدوران استکبار اعم از کومله ،دمکرات و رزکاری پرداخت.ترس و وحشتی که از او بر دل سیاهضدانقلابیون نشسته بود به جدی بود که به قول یکی از همرزمانش،هروقت به ضد انقلابیون خبر میرسید که حاج احمد قصد حمله به آنها را دارد،قوای ضد انقلاب ،فرار را بر قرار ترجیح میدادندو مانند روباه از معرکه میگریختند.
حضور در لبنان
حاج احمد پس از فتح خرمشهر و تثبیت مواضع رزمندگان اسلام در آن جا ، اواخر خرداد 1361 ، طی مأموریتی همراه یک هیأت عالی رتبهء سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران ، به سوریه و لبنان سفر می کند تا راههای کمک به مردم مظلوم و بی دفاع لبنان را از نزدیک بررسی نماید .
شرکت در دفاع مقدس
حاج احمد در سال 1360 پس از بازگشت از مراسم حج،ماموریت یافت تا رزم بیامان خود را در جبهه های جنوب ادامه دهد. او از طرف سردار فرماندهی محترم کل سپاه مامور شد با به کارگیری برادران سپاه مریوان و پاوه تیپ محمد رسول الله (ص)-که بعدها به لشکر تبدیل شد- را تشکیل دهد و فرماندهی تیپ مذکور را نیز خود به عهده گیرد. پس از مدتی زمینه اجرای عملیات بیت المقدس در دستور کاریگانهای رزمی قرار گرفت. حاج احمد علاوه بر مسئولیت خطیر فرماندهی تیپ،در تمامی ماموریتهای شناسایی شرکت داشت و با نفوذ به قلب مواضع دشمن از نزدیک راه کارهای مناسب عملیات را شناسایی میکرد. در شب دهم اردیبهشت ماه سال 1361عملیات بیت المقدس آغاز شد و رزمندگان اسلام به فرماندهی حاج احمد از دو محور به مواضع دشمن یورش بردند. نقطه آغاز عملیات،منطقا دارخوین به سمت جاده اهواز-خرمشهربوده با عبور نیروها از رود متلاطم کارون به سمت دژ«مارد»جهتدهی شده بود و با وجود حجم سنگین آتش کور و بیوقفه یگانهای توپخانه ارتش بعث عراق ،رزمندگان اسلام توانستند نیروها دشمن را در این محورها زمینگیر کنند و کلیه تانکهای آنها را دفع نمایند. یکی از فرماندهای عملیاتی جنگ در مورد نقش حساس ایشان در عملیات بیت المقدس میکوید:«اگر فرماندهی قاطع و عمل به موقع در بعد از ظهر روز اول عملیات بیت المقدس روی جاده اهواز-خرمشهر حاج احمد نبود عملیات به مشکلات زیادی برخورد میکرد. او در همان جا اسلحه کلاشینکف خود را به دست گرفت و تا مرز شهادت ایستادگی کرد و رزمندگان نیز با تاسی به او مقاومت بسیاری از خود نشان دادند که در نهایت جاده اهواز-خرمشهر حفظ شد. او به رغم جراحت و زخمی که از ناحیه پا داشت حاضر به ترک میدان نبرد نشد و با صلابت و اقتدار تمام از دژهای مستحکم و میادین متعدد مین،نیروهایش را عبور دادو در نهایت ساعت 11 صبح روز سوم خردادماه سال 1361رزم آوران تیپ 27حضرت رسول(ص)با جلوداری سردار حاجاحمد متوسلیان در کنار سایر یگانهای سپاه به خاک مطهر خرمشهر قدم نهادند .ایشان در عصر همان روز طی سخنان کوتاهی خطاب به دریادلان بسیجی در برابر مسجد جامع خرمشهر چنین گفت:
«همه عزیزان ما که تا امروز در خونشان غوطه ور شده و به شهادت رسیدهاند برای حفظ اسلام عزیز بوده هرچند داغ فراقشان جگر ما را سوزاند،اما خدا را شکر که بالاخره توانستیم امروز با آزادی خرمشهر قلب اماممان را شاد کنیم.»
در پی آزادسازی خرمشهر،حاج احمد در معیت سایر سرداران فاتح خرمشهر به محضر فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی(قدس سره )این سرداران دلاور به ویژه حاج احمد را به گرمی مورد تفقد خاص خویش قرار دادند.
ویژگیهای اخلاقی
آگاهی و شناخت بالا ی ایشان در مسائل سیاسی-اجتماعی از جمله خصوصیات بارز این سردار بزرگوار بود. در تدبیرو تصمیمگیریهایش دقت نظر داشت. ضمن قاطعیت در کار،بر دلها فرماندهی میکرد و همراده در بطن مشکلات حضور داشت. به همین دلیل ،درسختترین شرایط،کسی او را تنها نمیگذاشت. امکاناتی را بیشتر از نیروهای تحت امر خود،به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهی،در کارهای جمعی مانند ساختن سنگر،نظافت محیط،شستن ظروف و...با پرسنل تحت امر همراهی میکرد. علاقه به مطالعه و بحث پیرامون اخبار و رویدادها،از خصوصیات دیگر او بود. در مواقع مقتضی در جمع صمیمی همرزمانش پیرامون مسائل اعتقادی بحث مینمود. حاج احمد نسبت به شهداوخانوادههای محترمشان احترام خاصی قایل بود و در هر فرصتی به مزار شهدا میرفت و برای رسیدگی به معضلات و حوائج خانوادههای این عزیزان تلاش میکرد در غم فراق همرزمانش میسوخت و نقل میکنند:«هنگامی که برمزار شهید جهان آرا حاضر میشد،آن چنان از خود بیخود میشد که با ساعتها بیوقفه اشک میریخت و با روح بلند او نجوا میکرد.»
برادر دیگری نقل میکند:«شبی در جوار مرقد مطهر حضرت زینب(س)تا صبح به گریه و نماز مشغول بود. حوالی سحر با سیمایی بشاش و لبی خندان به سوی همسفرانش آمدو در پاسخ به سؤال دوستایش که خوشحالی او را جویا شده بودند،گفته بود:از سر شب داشتم در فراق برادران شهیدم ،مخصوصا شهید محمد توسلی اشک میریختم به عمه سادات متوسل شدم. تا بلکه ایشان در کارم عنایتی فرمایند. چند لحظه پیش ناگهان دیدم یک پیرمرد نورانی بامحاسنی سفید و لباس بسیجی بر تن،کنارم آمدو ایستاد و گفت پسرم!بیتابی نکن ،لحظه اجابت دعایت نزدیک شده است.»
مروری بر زندگانی جاویدالاثرمتوسلیان
در سال 1332 در تهران متولد شدند.
در سال 1354 دستگیری بوسیله ساواک به جرم فعالیت علیه رژیم منحوس پهلوی پنج ماه زندانی انفرادی در فلک الافلاک خرم آباد
سال 1365رابط و هماهنگ کننده تظاهرات در محلات جنوبی شهر تهران
اعزام به کردستان اسفندماه 1357برای سرکوب اشرار آن منطقه
1358ماموریت برای آزادسازی جاده پاوه-کرمانشاه
1359ماموریت برای آزادسازی شهر مریوان
دی ماه 1360عملیات سرنوشت ساز محمّد رسول الله (ص)
تاسیس تیپ 27 حضرت رسول(ص)
ساعت 11 صبح روز سوم خرداد سال 1361تیپ 27 حضرت رسول(ص)به فرماندهی ایشان وارد خرمشهر شد.
اواخر خرداد سال 1361ماموریت به لبنان برای سرکوب رژیم غاصب صهیونیستی
14تیرماه 1361اسارت بوسیله مزدوران فالانژ
نحوه اسارت
در چهاردهم تیر سال 1361،اتومبیل هیات نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور پست ایست و بازرسی،مزدوران حزب فالانژ اتومبیل رامتوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک-توسط آدم ربایان دست نشانده رژیم تروریستی تل آویو گروگان گرفته شده و پس ازشکنجه و بازجویی،به نظامیان اسرائیلی تحویل گردیدند،که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست. در حالی که همرزمان آن مهاجر الی الله ،مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری ازاو و همرزمانش برسد.
در خصوص جنگ های زمان پیامبر (ص)این سوال مطرح است که
آیا تهاجمی بوده یا تدافعی؟
دو نظر
1) عده ای قائلند تمام جنگ های پیامبر دفاعی بوده
2) عده ای دیگر بخشی را تدافعی و بخشی را تهاجمی میدانند
با اندکی تامل و توجه میتوان گفت ، تمام جنگ های پیامبر (ص)، دفاعی بوده و در خصوص برخی از جنگ ها که به ظاهر تهاجمی بوده میتوان چنین توضیح داد.
جنگهای به ظاهر تهاجمی
جنگ بدر در حقیقت در مقابل ظلم و ستمی بود که مشرکین ، سالهای زیادی در مکه بر پیامبر (ص) و مسلمانان روا داشتند و آنها را از خانه و کاشانه شان بیرون کرده بودند.
در قضیه فتح مکه ، چون مشرکین مکه در سال 6 هجرت ، در صلح حدیبیه تعهد کرده بودند که علیه مسلمانان وارد جنگ نشوند . اما ، زمانی که در مکه بین قبیله مسلمان با قبیله دیگر درگیری رخ داد ، مشرکین علیه مسلمانان وارد جنگ شدند و نقض عهد و پیمان کردند و پیامبر(ص) نیز برای تادیب آنها و پیمان شکنی شان با آنها جنگید
در جنگ تبوک هم ، چون رومی ها معترض مرزهای قلمرو اسلامی شدند و مسلمانان را اذیت کردند ، پیامبر (ص) برای دفع شر و برخورد با آنها حرکت کردند . البته رومی ها فرار کردند و جنگی در نگرفت.
ضرورت اجازه امام عادل در جهاد ابتدایی:
روایات متعدد و فتاوای بزرگان فقه شیعه بر ضرورت حضور امام عادل و یا نماینده وی در جهاد ابتدایی دلالت دارد
امام رضا (ع) : الجهاد واجب مع الامام العادل
جهاد همراه با امام عادل واجب است
امام صادق (ع) در جواب فردی که پرسیده بودند
آیا جنگ همراه با غیر امام مفترض الطاعه حرام است؟
سه بار فرمودند : بله چنین است
وجوبجهاد دفاعی و مشروط نبون آن به اذن امام:
وجوب جهاد دفاعی در تمام اشکال آن ( دفاع از مال و جان و آبرو و حیثیت اجتماعی مسلمانان ) بدون تردید مشروط به وجود و اجازه امام نیست . بلکه وجوبش یک ضرورت عقلی و شرعی است
خداوند تبارک و تعالی در سوره بقره آیه 251می فرماید:
ولولا دفع الله الناس بعضم لفسدت الارض و لکن الله ذوالفضل علی العالمین
و اگر خداوند برخی از مردم را در مقابل برخی دیگر برنمی انگیخت فساد روی زمین را می گرفت و خداوند بر عالمیان بخشنده است
اهمیت جهاد:
قال علی (ع): کسی که به هنگام یاری رهبرش، در خواب باشد با لگد دشمن بیدار خواهد شد...
قال علی (ع) : اما بعد ، فان الجهاد باب من ابواب الجنه ، فتحه الله لخاصه اولیا و هو لباس التقوی و درع الحصینه و جنته الوثیقه
اما بعد ( از حمد و ثنای الهی بدانید) جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است.
جهاد لباس تقوی ، زره محکم و سپر مطمئن خداوند است .
آثار شوم ترک جهاد:
فمن ترکه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل : کسی که بدون عذر جهاد را ترک کند لباس مذلت پوشد
شمله البلا : بلا از هر سو او را احاطه می کند
ودیث بالصغار و لقماء ه : گرفتار حقارت و پستی میشود
ضرب علی قبله بالاسهاب : عقل و فهم آنها تباه و دچار توهم و گرفتار کابوسی از تخیلات هولناک خواهد شد.
وادیل الحق منه بتضیع الجهاد: حق از او گرفته میشود
وسیم الخسف : محو و نابود میشود . سستی در جهاد باعث نابودی اقوام و ملت هاست
ومنع النصف : از عدالت محروم میگردد. زیرا زور گویان همواره ظلم و ستم میکنند
5- ویژگیهای جنگ
الف) برخورد قهر آمیز توام با خشونت
ب) در شکل دسته جمعی و گروهی
ج) سازمان یافته و دارای تشکیلات
د) دارای هدف و در پی تامین منافع
ه) دارای ضوابط قانونی و حقوقی است
ویژگی های جنگ
ازدیدگاه اسلام
الف) در راه خدا بودن ( فی سبیل الله)
ب) رعایت عدالت: 1- برای رفع تجاوز 2- دوری از هرگونه عمل ستمگرانه
ج) حفظ ارزشهای اسلامی : یعنی در میدان جنگ و کشتار هم به اصول وارزشهای انسانی احترام گذاشته شود.
6- اهداف جنگ
تصرف سرزمین و کشور گشایی
تحمیل اراده سیاسی یا جلوگیری از تحمیل اراده سیاسی دیگری
قدرت طلبی و جاه طلبی رهبران سیاسی
دفاع از سر زمین ، مملکت و ناموس
تحقق حقوق بین المللی
دستیابی به منابع و ذخایر یک کشور
احیای دین
7- علل و عوامل شروع جنگ ها
الف)ریشه ها : آن دسته از عواملی که دارای عمق و پایداری بوده و به اسانی از بین نمیروند
تاریخی: در اثر تکرار جنگ و تداوم خصومت و کینه ورزی
ژئوپلیتیکی :ادعاهای ارضی
سیاسی :رقابت در کشور برای دستیابی به جایگاه بالاتر
اقتصادی :اختلاف بر سر منابع و بازار و تضاد منافع اقتصادی
اجتماعی :اختلاف های نژادی و قومی و مذهبی و.......
ب) زمینه ها :عواملی که تابع شرایط و وضعیت موجود بوده و پایداری کمتری داشته و تاثیر گذار می باشند
محیط بین المللی :ابرقدرت ها و سازمانهای منطقه ای و کشورهای منطقه
ابر قدرت ها : کشورهای قوی با منافع فرا ملی
سازمانهای بین المللی : سازمانهایی که کشورهایی را در عضویت دارند
کشورهای منطقه ای : کشورهایی که هنگام بروز جنگ تاثیر بر کشورهای دیگر دارند
محیط های داخلی کشورهای درگیر جنگ
سیاسی : انسجام و اقتدار دولت
نظامی : آمادگی فرماندهی و تسلیحاتی
اقتصادی ; تولید نا خالص ملی
فرهنگی و اجتماعی : وحدت ملی و پرهیز از اختلافات
مصادیقی که موجبات تعارض و اختلاف میان دو یا چند سیستم حکومتی را فراهم نموده ، زمینه ساز تهدیدات هستند و سایه جنگ را ظاهر می سازند به شرح زیرند
الف) اختلافات مرزی و دعاوی ارضی
ب) بحران های مختلف داخلی یا خارجی
ج) مسابقه تسلیحاتی
د) تضاد های عقیدتی
ه) ادعای سیاست واحد بر آبراه های بین المللی استراتژیک یا بستن آن
و) بهره برداری از منافع و ثروت دریاها و اقیانوس ها
ز) عزم و تصمیم یک دولت به جنگ
ح) اقدامات پنهانی از طریق سفارتخانه ها و استفاده از عوامل داخلی هواخواه در کشور رقیب
ط) ادعای باز پس گیری ایالات و مناطق از دست رفته در جنگ های گذشته و کسب اعتبار سیاسی
ی) انجام اقدامات خرابگارانه و زمینه سازی بر اندازی در کشور رقیب
ک) به دست آوردن مستعمراتی به منظور داشتن بازار فروش محصولات و منبع مواد خام
8- دفاع مقدس از منظر حضرت امام خمینی(ره)
جهاد و دفاع در بینش اسلامی امری الهی است و خداوند تبارک و تعالی دفاع مومنین از ارزش های اسلامی و الهی را در حقیقت کار خود می داند ، آنجا که می فرماید:
(( ولو لا دفع ا... الناس بعضهم ببعض..........(سوره حج آیه 40) ))
و اگر اینگونه نبود خداوند ، تبارک و تعالی گروهی از مردم را به وسیله گروه دیگر دفع و طرد کند ، هر جا و مکانی که از آن بانگ توحید بلند بود ، نابود می شدو این سنت حتمی الهی است که آن کس که او را یاری کند ، یاری خواهد کرد.
..... آن که فرمان داده است به همه ما ، خداست. فرمانده همه خداست . اوست که دفاع را واجب کرده است ، برای رفع فتنه مقاتله را واجب کرده است ، امر کرده است ، و اوست که فرمانده کل قواست
برخی از اصول مد نظر امام خمینی (ره) بعنوان رهبری کننده یکی از بزرگترین جنگ های جهان عبارتند از:
الف) ایمان به هدف متعالی و مقدس
ب) اطاعت از فرماندهی
ج) اتکا به مردم
د) اخلاق در جنگ
ه) وحدت نیروهای مسلح بین خود و مردم
و) جنگ اعتقادی
ز) توجه به اسلحه و تکنولوژی به مثابه ابزار
ح) سلاح و صلاح ( اسلح در دست صالح)
ط) جنگ متعارف
ی) نفر هرگونه سلطه غیر خدایی
ک) نگرش تکلیفی و مسئولیتی
ل) تکیه بر نقش اساسی انسان
م) باور ، اراده و عمل
ن) نفی یاس و نومیدی
س) استفاده از تجارب دیگران
ع) اطلاعات و آمادگی برنامه ریزی
ف) جنگ حق و باطل
ص) اسلام و کفر