ویلیام جیمز دورانت (به انگلیسی: Will Durant) (زاد? 5 نوامبر 1885 ـ مرگ 7 نوامبر 1981)، فیلسوف، تاریخنگار و نویسند? آمریکایی بود.
ویلیام یک تابستان بهعنوان خبرنگار مبتدی برای نیویورک جورنال کار کرد ولی خود را شایسته? این کار مهیج نیافت و به شغل آرام تدریس زبانهای لاتینی و فرانسوی و انگلیسی و تدریس هندسه در ستنهال کالج در شهر ساوث اورینج واقع در نیوجرزی مشغول شد (1911-1907). در سال 1909 به مدرس? دینی آنجا وارد شد ولی در سال 1911 به عللی که در کتاب انتقال شرح دادهاست از آنجا بیرون رفت. از این مدرسه? دینی به یک جهش، به حلقه? رادیکالترین طرفداران اصلاحات در نیویورک پیوست و در مدرس? فرر مدرن مدیر و معلم و «طلبه? اول» گردید (1913-1911) و این آزمایشی بود در آموزش و پرورش مبتنی بر آزادی. در سال 1912، به خرج آلدن فریدمن، که با او دوست شده و توسع? افق نظر او را به عهده گرفتهبود، اروپا را از کیلارنی ایرلند تا یالتا پیمود. در سال 1913 وارد دانشگاه کلمبیا شد و زیرنظر مورگن و کالکینس در زیستشناسی و زیر نظر وودبریج و دیوئی در فلسفه آموزش دید. در 1917 دکترایش را گرفت و یک سال به تدریس فلسفه در آن دانشگاه مشغول شد. در 1921 به مدرس? لیبرتمپل سازمان داد و آن را به مرکز پیشرفته? جوانان تبدیل کرد. با موفقیتِ کتاب تاریخ فلسفه، کار تدریس را رها کرد و در سال 1927 متقاعد شد تا تمام عمر خود را وقف نوشتن تاریخ تمدن کند.[1]
مهمترین اثر او تاریخ تمدن، مجموعه کتابی 11 جلدی است که با همکاری آریل دورانت، همسرش نوشتهاست. وی در این کتاب توانستهاست با استفاده از آثار مورخان دیگر (از هرودوت تا آرنولد توینبی)، که از ابتدای تاریخ مکتوب بشر تا کنون زیستهاند، مکتب نوینی از تاریخنگاری را به وجود آورَد.
برخلاف دیگر تاریخنگاران، که تنها تمرکزشان بر روی وقایع تاریخی و سیر تمدن بشری بود، وی در اثر خود به عوامل تمدنساز در طول تاریخ نیز توجه میکند. در این باره نقلقولی دارد که چنین است: «تمدن رودی است با دو ساحل»∗. این نقلقول بهطور ضمنی به این مسأله اشاره دارد که تاریخنگاران اغلب نهایت توجه و دقت خود را صرف رودخانه? در جریانِ تاریخ نمودهاند که معمولاً پرآشوب و پرهیاهوست و اجازه? برداشتها و تفاسیر صحیح را نمیدهد. در مقابل، او دیدگاه دیگری را مطرح میکند که در آن حواشی تاریخ و تمدن (ساحلها) میتوانند به اندازه? خودِ متن تاریخ مهم باشند. بهنظر او، همه? مردمانی که در طول تاریخ خانه و مجسمه ساختند و شعر سراییدهاند هم در شکلگیری تمدن نقش داشتند. ویل دورانت در کتاب درسهایی از تاریخ، که در سالهای آخر زندگی خود نوشت، میگوید که تاریخ ملتها را باید با توجه به پدیدههای علمی جدید نوشت.
ازجمله آثار شناختهشد? وی در ایران میتوان به دو اثر دیگر، یعنی تاریخ فلسفه و لذات فلسفه، برگردان دکتر عباس زریاب خویی اشاره کرد. (کتاب تاریخ تمدن او در ایران در 11 جلد از سوی انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیدهاست.)
او با اینکه میخواست کشیش شود اما در دانشگاه بیشتر علوم، از زیستشناسی گرفته تا تعلیم و تربیت را تجربه کرد. اما بالاخره بعد از خواندن کتاب اخلاقِ اسپینوزا به سراغ فلسفه رفت، آن رشته را تا دکترا ادامه داد و استاد دانشگاه شد و کتابهای فلسفی زیادی تألیف کرد.
هنری توماس در کتاب بزرگان فلسفه یک فصل را به او اختصاص داده و نوشتهاست: «بزرگترین کار او در فلسفه این بود که افکار پیچید? فلسفی را به زبان ساده بیان کرد. او فلسفه را، که دور از دسترس مردم عادی بود، به خانههای آنها برد و آن را برای همه قابل فهم کرد.»
اما هم? اینها دورانت را راضی نکرد تا اینکه به قول خودش برای «ارضای حس کنجکاوی» سر از تاریخ درآورده و در زمان استادیِ دانشگاه کالیفرنیا کتاب تاریخ فلسفهاش را نوشت که فیلسوفان و منتقدان دانشگاه او و کتابش را تحسین کردند.
بعد از آن بود که دورانت تصمیم به نوشتن تاریخ تمدن جهان گرفت. همسرش آریل (که قبلاً یکی از شاگردانش بود) با همراهی کردنش در سفرها، به او در نوشتن این کتاب کمک کرد.
او برای نوشتن هر فصل از کتاب به گوشهای از دنیا سفر میکرد؛ از مصر و ایران تا سیبری و ژاپن