بسم الله الرحمن الرحیم
زندگینامه شهید طاهره هاشمی
شهید طاهره هاشمی درسال 1346 درخانوادهای که همیشه با ذکر خدا ودعا وصوت قرآن است درشهید محله آمل چشم به جهان گشود شهید دردوران تحصیل خود دانش آموزی ممتاز بود وتوجه همه معلمین را نسبت به خود جلب مینمود.شهید فردی صبور واز خودگذشته بود ولی درعین حال همواره نظر انتقادی خودرا با صراحت با معلمانش درمیان میگذاشت وترسی ازبیان حقایق نداشت درجریان پیروزی انقلاب طاهره با اینکه بیش ازده سال نداشت همواره با خانواده خود چون سایر اقشار مردم دراکثر تظاهرات شرکت مینمود.پس ازپیروزی انقلاب با پیوستن به انجمن اسلامی مدرسه وانجمن اسلامی شهید محله درتداوم انقلاب اسلامی میکوشید شهید سعی داشت که دوستان وآشنایان خود را با اسلام عزیز آشنا سازد وخود نیز آنچه میگفت عمل مینمود دروقت نماز اول خود وضو میساخت ومنتظرمیماند تا دوستانش وضو بگیرند آنگاه باهم نماز اقامه میخواند به پیامهای امام اهمیت زیادی میداد وروزهای دوشنبه وپنج شنبه هرهفته روزه میگرفت شهید یک شب قبل از شهادتش شهید مظلوم بهشتی ویارانش را با دوتن ازاعضای انجمن اسلامی محل( شهید امانا...قدیروشهیدفضلی )درخواب میبیند ومژدة شهادتش را اززبان آنها برای خانوادهاش تعریف میکند آری خوابش به وقوع پیوست ودرروز 6بهمن ماه 1360 درحالی که برای رزمندگان اسلام که برای مقابله با جنگهای محارب درشهر مستقر بودند مشغول جمعآوری داروـ غذا بود مورد رگبارملحدین سربدار قرارگرفت وبسوی معبودش شتافت شهید کاملاً آگاه بود که به شهادت خواهد رسیدزیرا وقتی از او سوال میشود چه تصمیمی درآینده دارید مینویسد:«… اگر تحصیل میکنم برای این نیست که تو شهای از علم بردارم بلکه برای عبرت گرفتن وپی بردن به راز جهان واین راه که راه شتاخت پرودگار است … دیگر نمیتوانم چیزی بنویسم بخاطراینکه به من الهام شد که من آیندهای ندارم که درمورد آن برایتان انشایی بنویسم بخاطر این همة این موضوعی را که نوشتم پس میگیرم زیرا به من الهام شده که من میمیرم .
والسلام طاهره هاشمی
«روحش شاد ویادش گرامی باد»
«داغت ای گل همچون داغ لاله شد»
*********************************************************************
قائم شهر - قائم آنلاین ، سیده طاهره هاشمی در یکم خردادماه سال 1346 در شهرستان آمل و در روستای شهید آباد ( شهربانو محله ) دیده به جهان گشود. او در خانوادهای متدیّن، مذهبی و طرفدار انقلاب و تحت تربیت پدر و مادری بزرگوار که هر دو از سادات منطقهی هزار جریب ساری بودند، رشد و پرورش یافت. از کودکی با قرآن، نهجالبلاغه و سایر کتب روایی شیعی انس و الفت پیدا کرد و به دلیل جوّ فرهنگی و مذهبی خانواده روح تشنهاش با عمیقترین مفاهیم دینی و معنوی سیراب شد.
او دختری مهربان، دلسوز و دانشآموزی نمونه و موفق و درسخوان بود. هرگز در ادای تکالیف واجب دینی، کوتاهی نمیکرد و مستحبات را تا جایی که میتوانست، به جا میآورد. در کارهای هنری چون خطاطی، طراحی، گلدوزی، نگارش مقاله، تهیهی روزنامه دیواری و نیز ادارهی برنامههای فرهنگی مدرسه بسیار موفق بود و بسیاری از برنامههای فرهنگی، اجتماعی و حرکتهای سیاسی مدرسه بر عهدهی او بود. در برخورد با دانشآموزانی که تحت تأثیر تبلیغات گروهکهای منحرف قرار گرفته بودند، بسیار مهربان، باحوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستی، آنها را به خود جذب میکرد.
و سرانجام در غروب روز ششم بهمنماه سال 1360 در حالی که چهارده بهار بیشتر از عمر کوتاهش نمیگذشت، در حالی به کمک نیروهای مدافع شهر شتافته بود ، در درگیری خونین گروهکهای معاند انقلاب با نیروهای بسیجی و مردمی، با اصابت دو گلوله به فیض شهادت نایل آمد.
این سیده بزرگوار با این که موقع شهادت چهارده سال بیشتر نداشت اما با توجه به نبوغ و ذوق سرشار خود آثاری قلمی و تجسمی به یادگار گذاشته است . در زیر ، انشایی را از این خواهر شهیده می خوانیم که به پیشنهاد معلم باید خطاب به یک دوست نوشته می شد . انشای شهیده سیده طاهره هاشمی در طرحی ابتکاری در قالب نامه ای به یک دوست امدادگر و رزمنده فرضی نگاشته شده است . او در این نامه پیامی را نیز خطاب به رئیس جمهور وقت ایالات متحده گوشزد نموده است :
به نام خدا
نامه ای می نویسم برای تو دوست در جنگم ، ای دوست جان بر کفم ، ای دوست شریفم . نامه ای که شاید از آن کوه مشکلات که بر سرت فرود آمده است بکاهد . هر چند که این نامه برایت سودی ندارد .
برای تویی که در سنگر به مداوای مجروحان جنگ اعم از ایرانی و یا غیر ایرانی می پردازی . من این نامه را در حقیقت برای دوستانم می بایست می نوشتم اما روزگار را چه دیدی باید نوشت برای تو که حتی یک لحظه شاید نتوانی به این نامه نظری بیفکنی ، چون مجروحان در جلویت صف کشیده و رگبار مسلسل و توپ و نارنجک بر بالای سرت در پروازند .
ای کاش می توانستم با تو به جبهه آیم و مسلسل ها را در آغوش گیرم ، اما می دانم که چه خواهی گفت ، بله من سنگر دیگری دارم و سنگرم را همچون تو حفظ خواهم کرد ، همچون تو که که با وسایل اولیه بسیار کم و غذای اندک در خط مقدم جبهه ای .
شاید بر من عیب بگیری که چرا به آگاهی دوستان و همشهریانم نمی پردازم . می دانم اما آگاهی دادن به کدامین مردم ؟ به مردم جان بر کف شهرم ! نه می دانم که نمی گویی ! زیرا باید به اشخاصی آگاهی داد که چشم ها و را بسته و گوش ها را پنبه نموده و به شعار دادن در سر چهار راه ها مشغولند .
شعار مرگ بر آمریکایی که معنی آن سازش با آمریکاست ! می گویند که باید در این جنگ ، حق با باطل سازش کند . باید میانجیگری را پذیرفت و ملتی را که بیست سال زیر ستم بعثیان بود تنها گذاشت.
آنها با شایعه سازی می خواهند مردم را گول بزنند ، اما قرآن دستور داد برای شایعه سازان قتل و اسیری و لعنت است . می دانم که تو تنها برای ملت ایران نمی جنگی بلکه برای ملت عراق هم می جنگی و ملت جان بر کف و شهید داده ما و عراق پشتیبان تو هستند.
اگر تو شهید بشوی صدها نفر بعد از تو می آیند و سنگرت را حفظ خواهند کرد . ملتی که برای هر قطعه از این میهن خون ها فدا کرد ، دیگر سازش با نوکران آمریکا و شوروی این دشمنان اسلام را جایز نمی داند .
می دانم که تو تا آخرین قططره خون خواهی جنگید ، زیرا تو فرزند خلف کسانی هستی که در جهان همیشه بر ضد ستم می شوریدند و تو هم مانند آنها پیروز خواهی شد زیرا اماممان ، این بت شکن عصر گفت : آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و در جای دیگر گفت : ما مرد جنگیم آقای کارتر نباید ما را از جنگ بترساند .
البته به یاری خداوند ، زیرا این خداوند بود که آمریکا را در حمله نظامی به ایران در طبس نابود کرد . شن های بیابان این مأموران الهی چون ابابیل بر سرش ریخت و تمام آن تجهیزات را نابود کرد و این بار هم کید شیطان بر هم ریخت چون خداوند در قرآن فرمود " ان کید الشیطان کان ضعیفا " بلی حیله شیطان ضعیف است زیرا در این زمان هم به یاری خدا و هوشیاری ملت و بیداری ارتش و جان بر کفان سپاه و بسیج مانع رسیدن آمریکا به هدف شومش گردید.
من به تو خواهرم و برادرم که در سنگرید ، پیام می دهم که خواهم آمد و انتقام خون های نا به حق ریخته را خواهم گرفت . نگرانی من و تو ای خواهرم اینست که مبادا سازشی صورت گیرد و خون های شهیدان به هدر رود و نتوانیم ندای امام را به گوش جهانیان برسانیم ، که ندای امام همان ندای اسلام است .
اما می دانم که هرگز سازشی صورت نخواهد گرفت ، زیرا تمام ارگان های مملکتی در دست ملت و نمایندگان ملت است و من و تو ای دوستم با هم به جنگ اسرائیل که فلسطین را اشغال کرده است می رویم و از آن جا به سادات ها و شاه حسن ها و حسین ها و ملک خالدها خواهیم گفت که به سراغتان خواهیم آمد و دوباره فلسفه شهادت را زنده خواهیم کرد و صف های طولانی برای شهادت تشکیل خواهیم داد و روزه خون خواهیم گرفت .