تفسیر موضوعی نهج البلاغه
نمونه سوالات بخش اول : آشنایی با نهج البلاغه1-سید رضی برگزیدن عنوان نهج البلاغه را چگونه بیان میکند؟ص18
2-شیخ محمد عبده عالم اهل سنت راجع به نهج البلاغه چگونه اظهار نظری ارائه میدهد؟ص18
3-شهید مطهری در باره نهج البلاغه چه نظری را ارائه نموده؟ص18
4-عصر زندگی شریف رضی چگونه بود و چه تاثیری در بوجود آوردن نهج البلاغه داشت؟ص19
5-ویژگیهای شخصیتی سید رضی را توضیح دهید.ص22
6-شریف رضی انگیزه خود از تالیف نهج البلاغه را چگونه بیان داشته است؟ص26
7-باب بندی و کمیت نهج البلاغه را توضیح دهید.ص28
8-دوره های خلافت عباسیان را توضیح دهید.ص19
9-عصر گرد آوری نهج البلاغه را توضیح دهی.ص19
10-جرج جرداق مسیحی در مورد نهج البلاغه چه مطلبی را بیان داشته؟ص33-37-39-40
11-زیبایی و ارزش ادبی نهج البلاغه را توضیح دهید.ص34
12-سخن امیر المومنین (لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه) را توضیح دهید.ص35
13-در مبحث کیفیت نهج البلاغه سه مورد را با توضیح مختصری بیان نمایید.ص30
14-روش های مطالعه نهج البلاغه را توضیح دهید.ص44
15- ابن ابی الحدید صحت و اصالت نهج البلاغه را چگونه بیان میدارد؟ص43دکتر واگلیری
استاد دانشگاه ناپل می گوید: «کتاب آسمانی اسلام، نمونه ای از اعجاز (1) است... قرآن کتابی است که نمی توان از آن تقلید کرد... چه طور ممکن است این کتاب اعجازآمیز کار محمد باشد،د ر صورتی که او یک نفر عرب درس نخوانده بوده است... ما در این کتاب مخزنها و ذخایری از دانش می بینیم که مافوق استعداد و ظرفیت باهوش ترین اشخاص و بزرگترین فیلسوفان و قوی ترین رجال سیاست است».
کارلایل
درباره قرآن می گوید: «اگر یک بار به این کتاب مقدس نظر افکنیم، حقایق برجسته و خصایص اسرار وجودی، به گونه ای در مضامین جوهری آن پرورش یافته که عظمت و حقیقت قرآن به خوبی از آنها نمایان می شود و این خود مزیّت بزرگی اس که فقط به قرآن اختصاص یافته و در هیچ کتاب علمی، سیاسی و اقتصادی دیگر دیده نمی شود؛ بلی خواندن بعضی از کتابها تأثیر عمیقی در ذهن انسان می گذارد؛ ولی هرگز با تأثیر قرآن قابل مقایسه نیست».
جان دیون پورت
می گوید: «قرآن به اندازه ای از نقایص مبرّا و منزه است که نیازمند کوچک ترین تصحیح و اصلاحی نیست و ممکن است از اول تا به آخر آن خوانده شود، بدون آنکه انسان کمترین ناراحتی از آن احساس کند». باز او در جای دیگری می نویسد: «سالیان درازی کشیشانِ از خدا بی خبر، ما را از پی بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دور نگه داشته اند، اما هر قدر که ما قدم در جاده علم و دانش گذارده ایم، پرده های جهل و تعصب نابه جا از بین می رود و به زودی این کتاب توصیف ناپذیر (قرآن) عالم را به خود جلب کرده و تأثیر عمیقی در علم و دانش جهان نموده و عاقبت، محور افکار مردم جهان می شود».
گوته
شاعر بزرگ آلمانی می گوید: «ما ابتدا از قرآن روگردان بودیم، اما طولی نکشید که این کتاب توجه ما را به خود جلب کرد و ما را دچار حیرت ساخت تا آنجا که در برابر قوانین علمی و بزرگ آن سر تسلیم فرود آوردیم».
ژول لابوم فرانسوی
می گوید: «دانش و علم جهانیان از سوی مسلمانان به دست آمد و مسلمین علوم را از «قرآنی» که دریای دانش است گرفتند، و نهرها از آن برای بشریت در جهان جاری ساختند».
دینورت
می نویسد: «واجب است اعتراف کنیم که علوم طبیعی، فلکی، فلسفه و ریاضیات که در اروپا رواج یافت، عموماً از برکت تعلیمات قرآن است و ما مدیون مسلمانیم، بلکه اروپا از این جهت شهری از اسلام است».
نولدکه
خاورشناس مشهور می گوید: «قرآن همواره بر دلهای کسانی که از دور با آن مخالفت می ورزند، تسلط یافته و آنها را به خود پیوند می دهد».
هربرت جرج ونو
نویسنده انگلیسی، وقتی یکی از مجله های اروپا، عقیده و نظر او را درباره ی بزرگ ترین کتابی که از آغاز تاریخ بشر، تاکنون بیشتر از سایر کتب در دنیا تأثیر نموده و مهمتر از همه به شمار می آید، پرسید، او در جواب نام چند کتاب را برد و در پایان آن چنین بیان نمود: «اما کتاب چهارم که مهمترین کتاب دنیاست قرآن است؛ زیرا تأثیری که این کتاب آسمانی در دنیا ایجاد کرده، نظیر آن را هیچ کتابی نداشته است».
وی همچنین می گوید: «قرآن کتاب علمی، دینی، اجتماعی، تهذیبی، اخلاقی و تاریخی است؛ مقررات و قوانین و احکام آن با اصول قوانین و مقررات دنیای امروزی هماهنگ و برای همیشه و دائم، کتاب پیروی و عمل است؛ هر کس بخواهد تا دینی اختیار کند که سیر آن با تمدن بشر، پیشرفت داشته باشد، باید اسلام را اختیار کند؛ و اگر بخواهد که معنی این دین را بیابد می باید به قرآن مراجعه کند».
ولیز
از بزرگ ترین نویسندگان انگلیسی می گوید: «هر دینی که با مدنیّت و تمدّن در هر دوره و زمان سیر نکند، آن را بی پروا به دیوار بزنید؛ برای آنکه دینی که پهلو به پهلو با تمدّن سیر نکند برای پیروان خود، لهو و شر و اباطیل است و آنها را به سوی تباهی می کشاند و دین حقی که با تمدّن، همگام است، اسلام است و هر کس بخواهد این معنا را دریابد به قرآن و محتوای آن از لحاظ علم و قانون و نظام اجتماعی مراجعه کند؛ پس (قرآن) کتابی دینی، علمی، اجتماعی، اخلاقی و تاریخی است... و اگر کسی به من بگوید که اسلام را تعریف کن، می گویم: اسلام یعنی تمدن واقعی بشر».
یکی از دانشمندان بزرگ هند می گوید: «ما می خواهیم بدانیم این نیروی عجیب را چه کسی به این مرد عرب داد؟ و آن قوه ی بیان و نفوذ کلمه را از کجا آورد؟ و با چه وسیله ای توانست بردگان را از قید غلامی آزاد کند؟ ... کشور هندوستان هنوز دچار شرابخواری و استعمال مسکرات است و این پندهای حکیمانه که از بزرگان دین هندو به ما داده شد، کوچکترین اثری در جلوگیری از استعمال الکل ندارد...؛ اما محمد همین که شراب را حرام کرد، پیروان و یارانش هر کجا خم شراب را دیدند، شکستند...؛ ای محمد! ای پیغمبر برحق! که نیروی بی مانند تو از مصدر جلال خداوندی و عالم غیب و ابدیّت سرچشمه گرفته، من با کمال فروتنی در برابر عظمت تو سر فرود می آورم».
دکتر ماردریس
به دستور وزارت خارجه و وزارت فرهنگ فرانسه شصت و سه سوره از قرآن را در مدت نه سال با رنج و زحمت فراوان به زبان فرانسه ترجمه کرده که در سال 1926م، منتشر گردید؛ وی در مقدمه اش می نویسد: «سبک قرآن، بی گمان، سبک کلام خداوند است؛ یرا این سبک که مشتمل بر کنه وجودی است و از آن صادر شده، محال است که جز سبک و روش خداوندی باشد...؛ از کارهای بیهوده و کوششهای بی نتیجه است که انسان درصدد باشد تأثیر فوق العاده این نثر بی مانند را به زبان دیگر ادا کند، مخصوصاً به فرانسه که دامنه اش بسیار محدود است».
در تاریخ عمومی آلبرت ماله آمده است: «قرآن کتابی است که در منتهای شکوه و برتری، جانشین عمومی کتب و شامل تمام علوم است، مخصوصاً حاوی قانون اجتماعی است، چنان که حاوی قانون دینی است».
عبدالباقی سرور
می نویسد: «جوامع اروپا، سخت متحیّر شدند، هنگامی که شعبه حقوق مجمع حقوقی تطبیقی دولتی، در سال 1951م. انجمنی برای بحث در حقوق اسلامی در دانشکده حقوق دانشگاه پاریس به نام "هفته فقه اسلامی" منعقد ساخت و جمعی از مستشرقین و اساتید حقوق و قانون از دولتهای اروپایی و اسلامی را دعوت کرد، و در پایان هفته، دانشمندان بزرگی مانند رئیس وکلای دادگستریِ پاریس، سخنرانیهای پرجوش و حرارتی به نفع قوانین اسلام ایراد کردند و به اتفاق، قطعنامه ای صادر کردند که حقوق و قوانین اسلامی، صالح برای جمیع ازمنه و امکنه بوده، جوابگوی همه حوائج زندگی است و اسلام ازاین جهت بسیار غنی و دارای سرمایه هنگفت حقوقی و قانونی است».
علاوه بر افراد مذکور، برخی از دیگر مستشرقان نیز، در خصوص قرآن مطالعاتی داشته و با شگفتی بر عظمت آن تأکید نموده اند که این مجال را امکان بیان همه ی آن نیست.(2)
پی نوشت ها :
1. معارف اسلامی، ص 175.
2. دانشنامه ی قرآن، ص 2046.
منبع مقاله :
مؤدب، سیدرضا؛(1390)، اعجاز قرآن، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، چاپ دوم
این دانشمند فرانسوى (Jull La baume) آیات قرآن کریم را در ابتدا با تحمل زحمات فراوان از حیث موضوع طبقه بندى و به نام Lekoran analyse انتشار کرد. این کتاب در مصر به وسیله استاد محمد فؤاد الباقى که عضو انجمن شوراى مجامع علمى مستشرقین بود با حفظ همان اسلوب عین آیات را به همان نظم و تحت فصولى مجتمع و به نام "تفصیل آیات القرآن الکریم" انتشار داد. در سال 1334 شمسى آقاى کیکاوس ملک منصور ترجمه آن را به فارسى در تهران به حلیه طبع آراست این کتاب مشتمل بر فصولى است که هر فصل متضمن موضوعات متشابه و مربوط به هم است و بعد از مقدمه فهرستى براى مندرجات ابواب هیجده گانه نوشته شده است که به ترتیب حروف تهجى تنظیم و براى هر یک از موضوعات در ذیل فصول مذکور شماره اى ترتیب و در مقابل آن مطالب قیدگر دیده است و کلیه مطالب در ذیل 18 باب و در تحت 334 عنوان ذکر شده است.
ویلیام جیمز دورانت (به انگلیسی: Will Durant) (زاد? 5 نوامبر 1885 ـ مرگ 7 نوامبر 1981)، فیلسوف، تاریخنگار و نویسند? آمریکایی بود.
ویلیام یک تابستان بهعنوان خبرنگار مبتدی برای نیویورک جورنال کار کرد ولی خود را شایسته? این کار مهیج نیافت و به شغل آرام تدریس زبانهای لاتینی و فرانسوی و انگلیسی و تدریس هندسه در ستنهال کالج در شهر ساوث اورینج واقع در نیوجرزی مشغول شد (1911-1907). در سال 1909 به مدرس? دینی آنجا وارد شد ولی در سال 1911 به عللی که در کتاب انتقال شرح دادهاست از آنجا بیرون رفت. از این مدرسه? دینی به یک جهش، به حلقه? رادیکالترین طرفداران اصلاحات در نیویورک پیوست و در مدرس? فرر مدرن مدیر و معلم و «طلبه? اول» گردید (1913-1911) و این آزمایشی بود در آموزش و پرورش مبتنی بر آزادی. در سال 1912، به خرج آلدن فریدمن، که با او دوست شده و توسع? افق نظر او را به عهده گرفتهبود، اروپا را از کیلارنی ایرلند تا یالتا پیمود. در سال 1913 وارد دانشگاه کلمبیا شد و زیرنظر مورگن و کالکینس در زیستشناسی و زیر نظر وودبریج و دیوئی در فلسفه آموزش دید. در 1917 دکترایش را گرفت و یک سال به تدریس فلسفه در آن دانشگاه مشغول شد. در 1921 به مدرس? لیبرتمپل سازمان داد و آن را به مرکز پیشرفته? جوانان تبدیل کرد. با موفقیتِ کتاب تاریخ فلسفه، کار تدریس را رها کرد و در سال 1927 متقاعد شد تا تمام عمر خود را وقف نوشتن تاریخ تمدن کند.[1]
مهمترین اثر او تاریخ تمدن، مجموعه کتابی 11 جلدی است که با همکاری آریل دورانت، همسرش نوشتهاست. وی در این کتاب توانستهاست با استفاده از آثار مورخان دیگر (از هرودوت تا آرنولد توینبی)، که از ابتدای تاریخ مکتوب بشر تا کنون زیستهاند، مکتب نوینی از تاریخنگاری را به وجود آورَد.
برخلاف دیگر تاریخنگاران، که تنها تمرکزشان بر روی وقایع تاریخی و سیر تمدن بشری بود، وی در اثر خود به عوامل تمدنساز در طول تاریخ نیز توجه میکند. در این باره نقلقولی دارد که چنین است: «تمدن رودی است با دو ساحل»∗. این نقلقول بهطور ضمنی به این مسأله اشاره دارد که تاریخنگاران اغلب نهایت توجه و دقت خود را صرف رودخانه? در جریانِ تاریخ نمودهاند که معمولاً پرآشوب و پرهیاهوست و اجازه? برداشتها و تفاسیر صحیح را نمیدهد. در مقابل، او دیدگاه دیگری را مطرح میکند که در آن حواشی تاریخ و تمدن (ساحلها) میتوانند به اندازه? خودِ متن تاریخ مهم باشند. بهنظر او، همه? مردمانی که در طول تاریخ خانه و مجسمه ساختند و شعر سراییدهاند هم در شکلگیری تمدن نقش داشتند. ویل دورانت در کتاب درسهایی از تاریخ، که در سالهای آخر زندگی خود نوشت، میگوید که تاریخ ملتها را باید با توجه به پدیدههای علمی جدید نوشت.
ازجمله آثار شناختهشد? وی در ایران میتوان به دو اثر دیگر، یعنی تاریخ فلسفه و لذات فلسفه، برگردان دکتر عباس زریاب خویی اشاره کرد. (کتاب تاریخ تمدن او در ایران در 11 جلد از سوی انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیدهاست.)
او با اینکه میخواست کشیش شود اما در دانشگاه بیشتر علوم، از زیستشناسی گرفته تا تعلیم و تربیت را تجربه کرد. اما بالاخره بعد از خواندن کتاب اخلاقِ اسپینوزا به سراغ فلسفه رفت، آن رشته را تا دکترا ادامه داد و استاد دانشگاه شد و کتابهای فلسفی زیادی تألیف کرد.
هنری توماس در کتاب بزرگان فلسفه یک فصل را به او اختصاص داده و نوشتهاست: «بزرگترین کار او در فلسفه این بود که افکار پیچید? فلسفی را به زبان ساده بیان کرد. او فلسفه را، که دور از دسترس مردم عادی بود، به خانههای آنها برد و آن را برای همه قابل فهم کرد.»
اما هم? اینها دورانت را راضی نکرد تا اینکه به قول خودش برای «ارضای حس کنجکاوی» سر از تاریخ درآورده و در زمان استادیِ دانشگاه کالیفرنیا کتاب تاریخ فلسفهاش را نوشت که فیلسوفان و منتقدان دانشگاه او و کتابش را تحسین کردند.
بعد از آن بود که دورانت تصمیم به نوشتن تاریخ تمدن جهان گرفت. همسرش آریل (که قبلاً یکی از شاگردانش بود) با همراهی کردنش در سفرها، به او در نوشتن این کتاب کمک کرد.
او برای نوشتن هر فصل از کتاب به گوشهای از دنیا سفر میکرد؛ از مصر و ایران تا سیبری و ژاپن
توماس کارلایل(فیلسوف مشهور انگلیسی) tomass carlele: قرآن کتاب مقدّس دین اسلام است و احترام آن میان پیروان خود از احترام انجیل در نزد مسیحیان هم بیشتر است.جمال و رونق آن در زبان عربی فصیح، بیشتر تجلّی دارد. اگر نزد اروپائیان جلوه ای نداشته باشد به واسطه اینست که ترجمه آن، از زیبائی و رونق آن کاسته است. این کتاب اساس تشریع برای هر زمان و مکان و سرچشمه احکام قضایی و قانون متبع در امور زندگی بوده و راه زندگی سعادتمندانه ای را برای پیروان خود روشن می سازد،بر هر فردی از افراد پیروان اسلام لازم است که در ایات و معانی حکیمانه آن تدبّر و تفکّر کنند و بوسیله آن از تاریکی های زندگی بیرون ایند، و سخنی که از زبان خارج می شود اثر آن از گوش ها تجاوز نمی کند و اگر از دل ها تراوش نماید به دل ها نفوذ خواهد کرد،کلمات قرآن کلمه هایی آتشین و افشانده بود که شعاع معانی بلند آن به سرعت به قلب محمد(ص) می تابد، و آن چه از کلمات حکیمانه قرآن از زبان محمد(ص) شنیده شد کمتر از آن است که در نفس بزرگ او وجود داشت. اگر با عقل بنگریم این معنا موهبت و فضل خداوند است که از طرف خداوند حکیم به محمد(ص) اعطا گردیده است.
عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن (به انگلیسی: An Apology for Mohammed and Koran) کتابی است نوشته جان داونپورت نویسنده، محقق و پژوهشگر انگلیسی سده نوزدهم که برای نخستینباردر سال 1869 در لندن منتشر گردید.
نویسنده دراین کتاب به زندگی محمد نگاهی نو ارائه کرده است، نگاهی که بعد از سوی شرق شناسان دیگر در سده بیستم دنبال شد و نگرشهای تازه و مثبت به دین اسلام و پیامبر آن را عرضه کرد. از دهه سی شمسی تا کنون این کتاب بارها به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است.
پیامبر (ص) و دانشمندان شرق و غرب:
جان دیون پورت(دانشمند عالیقدر انگلیسی و اسلام شناس): قرآن تا آن حدّ معجزه جاوید شناخته شده است که محمد(ص) آن را دلیل قوی و مؤید رسالتش اعلام نمود، و آشکارا فصیح ترین مردان آن روز عربستان را به مبارزه دعوت کرد، تا یک سوره مانند قرآن بیاورند(که نتوانستند بیاورند)، صدای این کتاب برای بیشتر از هزار و دویست سال در گوش و قلب میلیون ها نفراز افراد بشر طنین انداز بوده است؛ قرآن ایمان به خدای واحد و تسلیم به اراده او و اطاعت کامل از احکام او و خیر خواهی و بشر دوستی و مسالمت و خودداری از نوشیدن مشروبات الکلی و حلم و بردباری و هم چنین مخصوصاً یادآوری ثواب و پاداش شهادت در راه دین را تبلیغ می کند، در صورتی که درباره وظایف مخصوص علاوه از تعهّد در تبلیغ اسلام، اولین وظایفی که درقرآن تصریح شده است، عبارت است از ادای پنج نوبت نماز، روزه ماه مبارک رمضان، و زکات یعنی انفاق به مستحقان، از میان این سه وظیفه مهم، محمد ادای نماز را آن قدر تأکید کرده و مهم شمرده است که آن را مستعان دین نامیده است و کلید بهشت، قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره عقاید دینی و عبادت و عمل پیروان آن شناخته شده باشد،بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست.کلیه مسائل حیاتی و مالی با اجازه همین منبع و مصدر قانون گذاری حل و تصفیه می شود. کتاب نقش اسلام در بیداری غرب،ص 73
دکتر گوستاولوبون متشرق نامی فرانسوی: مکتب اخلاق قرآن عالی ترین روش فضائل اخلاقی است.قرآن مردم را به صدقه و احسان و عفّت و بزرگواری و اعتدال و میانه روی تشویق نموده و آن ها را به اهمیت وفای به عهد و پیمان خوانده و بدوستی با همسایگان و پیوست با خویشاوندان و دادن حقوق مستحقان و مراعات حال بیوه زنان و درماندگان و اهتمام در امر یتیمان و بی پدران دستور داده است.
این ها است آن آداب و تربیت عالیه ای که قرآن مردم را به سوی آن دعوت کرده که این تربیت و آداب به مراتب بالاتر از انجیل و آداب آن است. اعترافات دانشمندان جهان، ص 56
ادوارد کیبون مورّخ و دانشمند معروف انگلیسی: از اقیانوس اطلس تا کنار رود گنگ،قرآن نه فقط قانون فقهی شناخته شده است؛بلکه قانون اساسی شامل رویه قضایی و نظامات مدنی و جزائر حاوی قوانین است که تمام عملیات و امور مالی بشر را اداره می کند و همه این امور به موجب احکام ثابت و لا یتغیری انجام می شود که ناشی از اراده خداست و به عبارت دیگر قرآن دستور عمومی و قانون اساسی مسلمانان است،دستوری است شامل مجموعه قوانین دینی و اجتماعی و مدنی و تجاری و نظامی،قضایی، جنایی و جزایی. عذر و تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن،ص 74
گروه فرهنگی-رجانیوز: کتابهای زیادی هستند که حال و هوای دفاع مقدس را زنده میکنند، همانطور که تعداد قابل توجهی کتاب، به نقش زنان در دفاع مقدس میپردازند مانند «دا»، «خاطرات ایران»، «از چندهلا تا جنگ» و... . از میان این کتابها برخی هم به زندانها و اردوگاههای عراق سرک کشیدهاند تا روایتگر، حال روز اسرای ایرانی در دوران سخت اسارت باشند که کتاب «پایی که جاماند» معروفترین آنهاست.
اما بین همه این کتابها شاید خیلی کم باشند آنهایی که دوران اسارت زنان ایرانی در چنگال بعثیها را به تصویر بکشند. اصلاً شاید خیلیها با خواندن این جمله این سوال را بپرسند که مگر در میان اسرای ایرانی زنی هم وجود داشته است؟
پاسخ کوتاه سوال بالا یک کلمه است: «بله». اما برای شنیدن پاسخ تفصیلیاش باید زحمت خواندن یک کتاب 550 صفحهای به نام «من زندهام» را به خود هموار کنیم. البته سختی که چه عرض کنم، خواندن حکایت اسارت، رنجها، امیدها و تلاشهای یک دختر هفده ساله ایرانی در طول چهار سال اسارت در عراق آنقدر جذابیت دارد که بتوان کتاب را تند و تند ورق زد و کلماتش را بلعید.
«معصومه آباد» وقتی در میان بهت و ناباوری توسط نیروهای عراقی که از کارون رد شده بودند، اسیر میشود تنها هفده سال داشته است. آن دختر نوجوان در روزهای ابتدایی حمله عراق تعدادی از ایتام جنگ زده را برده بود شیراز تا از صحنه جنگ دور کند و هنگام برگشتن ناگهان اسیر میشود؛ اسارتی که اگرچه فکر میکرده به زودی تمام خواهد شد اما چهار سال طول میکشد و چهها که او در این چهار سال به چشم خود نمیبیند!
116 صفحه ابتدایی کتاب شرح حال راوی از کودکی تا شروع جنگ است. احتمالا شما هم همین الان نیت کردید که اگر کتاب را خریدید سریع این صفحات را رد کنید تا به قسمت اصلی کتاب یعنی دوران اسارت برسید، اما به هیچ وجه این کار را نکنید! کارگر بودن پدر راوی در شرکت نفت قبل از انقلاب و خیلی دلایل دیگر باعث شده تا این بخش از کتاب نکات جذاب زیادی برای خواندن و آشنا شدن با زندگی مردم آن روگار داشته باشد.
اما از اینجا به بعد و با آغاز جنگ بخش اصلی آغاز میشود و چون راوی در همان روزهای ابتدایی اسیر شده است، خواننده هم خیلی زود همپای راوی از بیابانهای گرم خوزستان به زندان الرشید و بعد موصل و... سفر میکند.
«وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آنها تشر زدند که چرا جا باز میکنید و روی دست و پای هم نشستهاید و با اسلحههایشان برادرها را از هم دور میکردند. نگاههای چندش آور و کشدارشان از روی ما برداشته نمیشد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیلهای پرپشت، بلند شد و با لهجه غلیظ آبادانی جواد را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن!
رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من میگن اسمال یخی، بچه آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هر خطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم میخوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و باغیرت و شرف مردن برای ما افتخاره.
دست به سبیلش برد و یک نخ آن را کند و گفت: ما به سبیلمون قسم میخوریم. چشمی که ندونه به ناموس مردم چطور نگاه کنه مسنحق کور شدنه.»
معصومه آباد در ابتدای اسارت این صحنهها را میبیند و بعد در طول چهار سال چیزهایی میبیند که طینت پلشت بعثیها را به خوبی برایش نمایان میکند. روایت او از صحنهای که در زندان الرشید از نوع برخورد بعثیها با مجاهدین عراقی میبیند یکی از این چیزهاست. بعثیها مردهای مجاهد را پیش زن و بچهشان برهنه کرده بودند و بیاعتنا به التماسها و امتناعهای آنها تحقیر میکردند.
البته راوی جایی در کتاب متذکر میشود که نتوانسته تمام جملات تحقیرآمیز و شرمآوری که در طول اسارت از زبان بعثیها شنیده است را نقل کند اما هرآنچه در کتاب آمده به اندازه کافی گویای شرایط آن روزهای سخت هست. روزهاییکه خاطراتش به این راحتیها از ذهن راوی پاک نمیشود، تا آنجا که او در روز رونمایی از کتاب میگوید: «اگر چه 30 سال از آن روزها میگذرد، اما همیشه فکر میکنم خواب هستم؛ ازدواج، بچهها، نماینده مردم بودن، دکتر شدن و همه اتفاقهای زندگی 30 ساله من خواب است و شاید روزی از خواب بلند شوم و دوباره در زندانهای الرشید و استخبارات باشم.» این حسی است که باخواندن کتاب احتمالا شما هم در آن با راوی شریک خواهید شد.
حجت الاسلام سید محمدعلی شهیدیمحلاتی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در اولین جشنواره اسوههای صبر و مقاومت اظهار داشت: یکی از برنامههای رهبر معظم انقلاب این است که ضمن دعوت از چند تن از خانوادههای شهدا پای صحبتها و روایتهای آنها مینشینند؛ در یکی از دیدارها که خانم معصومه آباد به همراه مادرشان حضور داشتند، بنده هم در این جمع بودم.
وی ادامه داد: در این دیدار مادر خانم آباد معامله خود با خداوند در جوار حرم حضرت معصومه (س) و آزادی خانم آباد از اسارت عراقیها را روایت کرد و رهبر معظم انقلاب نیز به کتاب «من زنده هستم» خاطرات خانم آباد اشاره کردند و فرمودند: «بنده این کتاب را در 2 روز خواندهام» با این وصف حتما متوجه شدهاید که چرا در ابتدای این نوشته گفته شد که خواندن این کتاب 550 صفحهای خیلی هم سخت نیست.
به هر حال «من زندهام» حتما یکی از کتابها مهم تاریخ دفاع مقدس ماست چراکه بخشی را روایت میکند که شاید حتی تصورش هم ممکن نباشد، چه رسد به تحمل چهار سالهاش.
این روزها وقتی نام معصومه آباد را می شنوید در کنارش سخن از شورای شهر تهران است و امحای زباله های عفونی بیمارستان ها که معضل خطرناکی برای سلامت مردم شهر به حساب می آید. اما در روزگاری نه چندان دور نام معصومه آباد مترادف بود با «اسارت»؛ که نه «آزادگی» و نمادی از مقاومت و صلابت زن ایرانی.
این روزها در خبرها می خوانید معصومه آباد عضو شورای شهر تهران تصریح کرد: علی رغم آنکه وزارت بهداشت اعلام کرده تفکیک زباله های بیمارستانی در 60 درصد بیمارستان های تهران انجام می شود اما در بازدید از 127 بیمارستان تهران چنین میزانی مشاهده نشده است.
اما روزگاری می خواندید: یک سال می شد رنگ آفتاب را ندیده بودند. توی یک سلول 2 در 3، روی یک پتوی مندرس نظامی با زمستانی سرد سرد و تابستانی گرم گرم. درب سلول جز برای بازجویی چند باری باز نشده بود. یک سال بی خبر از همه جا، از ایران، از جبهه ها، از عزیزان، آیا هنوز آسمان آبی بود؟ و خورشید می تابید؟
سرباز عراقی محکم به در کوبید و آن را باز کرد. نگاهی تمسخرآمیز انداخت و انگار که اختیاردار دنیا باشد، از سر منت با صدای زمختی گفت: شمس، شمس ... .
و آنها فهمدیند که خورشید هنوز زنده است. از جا بلند شدند، نگاهی به یکدیگر انداختند، پاهایشان چندان توانی برای تحمل تن رنجورشان نداشت و نیز برای راه رفتن. لحظاتی بعد در اتاقی که سقفی مشبک بر روی آن قرار داشت، خورشید ثانیه ها را برای تعظیم در مقابل شان شماره می کرد. صدای کشیده شدن دمپایی های پلاستیکی آنها بر روی زمین، ترجمان مقاومتی بود که یک سال از آن می گذشت و قرار بود سه سال دیگر هم ادامه یابد.
معصومه آباد می گفت: بعد از آن هر شش ماه یک بار به قول خودشان ما را به آفتاب می بردند. یک ربع، بیست دقیقه ای آنجا می ماندیم و این رفت و آمد خوش ترین لحظات و خاطرات ما در دوران اسارت بود. چون تلاش می کردیم در بین راه با ایجاد سر و صدا و حرف زدن، سایر اسرای ایرانی را متوجه این قضیه کنیم که ما نیز به عنوان نمایندگان زنان ایران در کنار آنها طعم اسارت را می چشیم و در هیچ یک از جبهه های نبرد تنهایشان نگذاشته ایم. البته سربازان عراقی با وحشی گری از حرف زدن مان ممانعت می کردند، اما ما توجهی نمی کردیم و به کارمان ادامه می دادیم. در اتاق آفتاب هم روی دیوارها پیام می نوشتیم و وضعیت مان را تشرح می کردیم تا سایرین که آمدند از سرنوشت مان باخبر شوند.
آن روزها بیست سالش هم نشده بود اما این روزها اگر چه در نزدیکی 50 سالگی، هنوز همچنان پرانگیزه آرمان هایش را دنبال می کند. آن روزها در میدان جنگ و دفاع و امروز در میدان بهبود و پیشرفت و توسعه. او بعد از یکی از جلسات شورای شهر در پاسخ به خبرنگاران می گوید: تکلیف چگونگی امحای صحیح زباله های عفونی مشخص نیست و زباله های بیمارستانی با مدیریتی کاملاً غلط امحا می شود که مد نظر سازمان بهداشت جهانی نیست. متأسفانه پس از مدت ها بحث و مذاکره، مسئولان دستگاههای متولی در این امر هنوز به نتیجه نرسیده اند که چه روشی باید برای امحا زباله های عفونی در کشور در پیش گرفته شود و این یک فاجعه است.
خانم آباد با اشاره به برگزاری جلسات متعدد با سازمان حفاظت محیط زیست، شهرداری، نمایندگان سازمان بهداشت جهانی و وزارت بهداشت می گوید: در حال حاضر مسئولان به دنبال حل این معضل هستند، اما از آنجا که در چنین شرایطی دیگر جای تعلل، بحث و مذاکره نیست، باید کمیته ای مشترک از میان دستگاههای مسئول در جهت امحا صحیح پس مانده های خطرناک تشکیل شود و کار را پیش ببرد.
معصومه آباد که عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای سوم شهر تهران است، مباحث دیگری را هم دنبال می کند. او می گوید: برای تشکیل فراکسیون زنان شورای شهر در تلاش هستیم و تأکید دارد داشتن نگاه ویژه و تخصصی در حوزه زنان الزامی است.
آباد با اشاره به اینکه طرح موضوع خانم ها و زنان در جامعه با بحث حجاب و عفاف گره خورده، اعتقاد دارد: در هر شش ماه یک بار به قول خودشان ما را به آفتاب می بردند. یک ربع، بیست دقیقه ای آنجا می ماندیم و این رفت و آمد خوش ترین لحظات و خاطرات ما در دوران اسارت بود. چون تلاش می کردیم در بین راه با ایجاد سر و صدا و حرف زدن، سایر اسرای ایرانی را متوجه این قضیه کنیم که ما نیز به عنوان نمایندگان زنان ایران در کنار آنها طعم اسارت را می چشیم و در هیچ یک از جبهه های نبرد تنهایشان نگذاشته ایم.
صورتی که فراکسیون زنان در شورای شهر تهران فعال باشد شاید بتوان راهکارهای بهتری را برای اجرای طرح امنیت اخلاقی و اجتماعی پیشنهاد و ارائه کرد. به هر حال در اجرای این طرح می بایست موضوع انحرافات اخلاقی را از انحرافات اجتماعی تفکیک کنیم.
آنچه در باره معصومه آباد می دانستیم باعث شد تا گفتگویی را با این چهره دیروز و امروز تدارک ببینیم. با توجه به مشغله هایش مختصر و مفید به سؤالات ما پاسخ گفت که حاصل آن را می خوانید.
خانم آباد: بسم اللّه الرحمن الرحیم. من معصومه آباد نماینده مردم شهر تهران در سومین شورای اسلامی این شهر هستم. فارغ التحصیل کارشناسی ارشد مامایی از دانشگاه علوم پزشکی ایران و دانشجوی دکترای جنین شناسی در لندن.
در زمان شروع جنگ از سوی فرمانداری آبادان، نماینده فرماندار در بهزیستی شدم. به علت وضعیت جنگی و خروج بسیاری از ساکنین شهر، بچه های بی سرپرست بدون وجود مسئول در شهر به حال خود رها شده بودند. مأموریت داشتم که این بچه ها را به شیرخوارگاه شیراز تحویل دهم. پس از جمع آوری و انتقال آنها به شیراز در راه بازگشت بودم که متوجه وضعیت عجیبی در اطراف شهر شدم. تا آن زمان هنوز نمی دانستم که شهر در محاصره نیروهای دشمن قرار گرفته است. در همین گیر و دار انفجاری در نزدیکی ماشین رخ داد که مجبور شدیم متوقف شویم. همان جا بود که متوجه شدیم عراقی ها برایمان کمین گذاشته اند. به این ترتیب به همراه یکی از خواهران به اسارت درآمدم. پس از دستگیری با تعداد زیادی از ایرانی ها مواجه شدیم که با همین ترفند طی چند ساعت اخیر به اسارت در آمده بودند. پس از تفتیش بدنی، نامه حکم فرمانداری و انتصاب من به عنوان نماینده را پیدا کردند. نکته جالب این بود که با دیدن ما بی سیم زدند و به بغداد اعلام کردند که ژنرال های زن ایرانی را اسیر کرده اند. به خاطر همین موضوع بسیار روی ما حساس بودند. تا مدت ها فکر می کردیم چون هم غیرنظامی هستیم و هم زن، مطابق قوانین بین المللی ما را به زودی آزاد می کنند غافل از اینکه آنها ما را به زندان های امنیتی انتقال دادند و تا دو سال هویت ما را از صلیب سرخ پنهان کردند. بنابراین ما چهار دختر ایرانی که طی این مدت در یک جا زندانی بودیم تصمیم گرفتیم برای احقاق حقوق خود دست به اعتصاب بزنیم که این اعتصاب قریب 20 روز ادامه داشت تا در نهایت آنها ناچار به برقراری ارتباط با مامورین صلیب سرخ و انتقال ما به اردگاه سایر اسرا شدند.
تکلیف چگونگی امحای صحیح زباله های عفونی مشخص نیست و زباله های بیمارستانی با مدیریتی کاملاً غلط امحا می شود که مد نظر سازمان بهداشت جهانی نیست. متأسفانه پس از مدت ها بحث و مذاکره، مسئولان دستگاههای متولی
در این امر هنوز به نتیجه نرسیده اند
که چه روشی باید برای امحا زباله های عفونی در کشور در پیش گرفته شود
و این یک فاجعه است.
در واقع زندان الرشید که دو سال اول در آن زندانی بودیم محل مجازات زندانیان سیاسی رژیم بعث بود. با خواندن دست نوشته هایی بر در و دیوارهایش می شد قصه زندگی خیلی از مبارزین عراقی را تصور کرد. بخصوص نوشته هایی در مورد شهید آیت اللّه صدر و خواهرش بنت الهدی یا آخرین یادداشت های محکومی که قرار بود پیش از دیدار آفتاب روز بعد به جرم حق طلبی به جوخه اعدام سپرده شود. از میان آنها بعضی وصیت نامه هایشان را هم بر دیوار نوشته بودند. اما ما اسیر جنگی بودیم و آنها حق نداشتند ما را آنجا نگه دارند و باید به اردوگاه اسرا منتقل مان می کردند. بالاخره بعد از دو سال تصمیم گرفتیم به هر قیمتی شده از الرشید رهایی پیدا کنیم. اعتصاب غذا شاید آخرین راه حل بود. روزهای اول باور نمی کردند اعتصاب ما جدی است. ولی بعد از 19 روز که به حال اغما افتادیم ناگزیر شدند به بیمارستان انتقال مان بدهند. البته به دلیل خونریزی شدید معده و روده یک ماه بستری بودیم ولی بعد از آن به اردوگاه موصل منتقل شدیم.
در حدود دو سال هم در آن اردوگاه که مخصوص اسرا بود به سر می بردیم تا اینکه سرانجام در تاریخ 10 اسفند 1362 هنگام تعویض اسرا به ایران بازگردانده شدیم. بعد از بازگشت به وطن هم مجددا به عرصه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی بازگشتم و بر حسب وظیفه و نیاز جامعه به حوزه بهداشت و درمان وارد شدم و ادامه تحصیل دادم.
بله، آبادانی هستم. ولی الان سال هاست که در تهران اقامت دارم.
انگیزه شما برای حضور در عرصه انتخابات و ورود به شورای اسلامی شهر تهران چه بود؟ آیا با انگیزه های سیاسی و اجتماعی وارد این حوزه شدید یا با گرایش به طرح مسائل زنان؟
به دلیل سابقه فعالیت های فرهنگی و اجتماعی چه به صورت عام و چه در حیطه مسائل زنان برای شرکت در انتخابات شورای شهر کاندید شدم و در حال حاضر هم بیشترین دغدغه ام را همین مسائل تشکیل می دهد.
به نظر من در شرایط کنونی با توجه به گستردگی طیف های موجود و تنوع افکار و ایدئولوژی ها، در صورتی که همگی جریان ها در بستری امن به همراه یک تعامل مثبت و سازنده در کنار هم به فعالیت بپردازند بی تردید باعث بالندگی و شکوفایی فکری در جامعه خواهد شد. امکان وجود فضای انتقاد و انتقادپذیری و نه سرکوب و جبهه گیری به علت وجود افکار متنوع در کلیه حوزه ها به شرطی که بدون غرض ورزی و کاملاً صمیمانه باشد نه تنها باعث تخریب نمی شود بلکه با دست یافتن به نقاط مشترک و مثبت به سازندگی و آبادانی کشور عزیزمان می انجامد.
نگفتید خود را عضو کدام طیف می دانید. در این مورد هم توضیح دهید که فکر می کنید طیف شما و نوع تفکرتان برای زنان چه کارهایی انجام داده و چه کارهایی را لازم است انجام دهد؟
به طور کلی ویژگی ها و جریان فکری من به صورت غالب با طیف اصول گرا سنخیت دارد و در کلیه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی خود با نگرش به این شیوه حرکت کرده ام. طیف اصول گرا با تکیه بر ارزش های راستین و ریشه دار سعی دارد با حرکتی پویا و رو به جلو و هماهنگ با تحولات مثبت باعث پیدایش بسترهای مطلوب در زمینه علم و توسعه در کلیه سطوح جامعه شود. در این راستا زنان جامعه نیز 50% از نیروی بالقوه این اجتماع را تشکیل می دهند. بنابراین شایسته است که نقش صحیح خود رابر عهده گیرند و این جریان را به جلو هدایت کنند.
در نوع تفکر اصول گرا هیچ گاه زنان جدا از عامه مردم و فعالیت های اجتماعی نبوده اند و هر گونه پیشرفتی را در جامعه منوط به حضور فعالانه و پر شور این قشر عظیم در کنار سایرین می داند. از مهم ترین خدمات حاصل از این تفکر می توان به احیای هویت و حس اعتماد به نفس به زنان و دختران جامعه امروز اشاره کرد که هم در عرصه ملی و هم بین المللی شاهد ثمربخشی آن هستیم.
می دانید که جامعه زنان تا قبل از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی از نوعی واگرایی و فقر فرهنگی رنج می برد که ناشی از سیاست های غلط برای دور نگاهداشتن آنان از متن جامعه بود. اما بلافاصله پس از پیروزی انقلاب و انتشار پیام آزادی خواهی امام خمینی و خطاب کردن زنان به عنوان بازوهای اصلی پیروزی انقلاب، این دید غلط از جامعه زدوده شد و هویت و ارزش واقعی را به زنان جامعه ما بازگرداندند.
خانم آباد با اشاره به اینکه طرح موضوع خانم ها و زنان در جامعه با بحث حجاب و عفاف گره خورده، اعتقاد دارد:در صورتی که فراکسیون زنان در شورای شهر تهران فعال باشدشاید بتوان راهکارهای بهتری رابرای اجرای طرح امنیت اخلاقی و اجتماعی پیشنهاد و ارائه کرد.به هر حال در اجرای این طرح می بایست موضوع انحرافات اخلاقی را از انحرافات اجتماعی تفکیک کنیم.
به علت وضعیت جنگی و خروج بسیاری از ساکنین شهر،بچه های بی سرپرست بدون وجود مسئول
در شهر به حال خود رها شده بودند.
مأموریت داشتم که این بچه ها را
به شیرخوارگاه شیراز تحویل دهم.
پس از جمع آوری و انتقال آنها به شیراز
در راه بازگشت بودم که متوجه وضعیت عجیبی در اطراف شهر شدم.
تا آن زمان هنوز نمی دانستم که شهر
در محاصره نیروهای دشمن قرار گرفته است.
در همین گیر و دار انفجاری در
نزدیکی ماشین رخ داد که مجبور شدیم متوقف شویم. همان جا بود که متوجه شدیم
عراقی ها برایمان کمین گذاشته اند.
به این ترتیب به همراه یکی از خواهران
به اسارت درآمدم.
آنها ما را به زندان های امنیتی انتقال دادند
و تا دو سال هویت ما را از صلیب سرخ
پنهان کردند. بنابراین ما چهار دختر ایرانی
که طی این مدت در یک جا زندانی بودیم
تصمیم گرفتیم برای احقاق حقوق خود
دست به اعتصاب بزنیم که
این اعتصاب قریب 20 روز ادامه داشت
تا در نهایت آنها ناچار به برقراری ارتباط
با مامورین صلیب سرخ و انتقال ما
به اردگاه سایر اسرا شدند.
الحمدللّه این تفکر امام در طول سال های بعد از انقلاب نیز با قوت ادام مه داشت و به رغم تبلیغات منفی دشمنان در حال نوعی سیر صعودی است. به طوری که شاید بتوان گفت رشدی که خانم های جامعه ما در کلیه عرصه های فرهنگی داشته اند قابل مقایسه با شرایط سابق نیست. آمار قبولی و پذیرش دختران در دانشگاهها را می توان تنها نمونه کوچکی از این دست دانست.
شورای شهر به عنوان یک ارگان سیاست گذاری در نظر دارد با تصویب طرح های زیربنایی در چارچوب مسائل مختلف از جمله مسائل زنان راه را برای کشف استعدادها و توانمندسازی هموار سازد و تلاش کند تا با افزایش ضریب مشارکت فعالانه آنها در کلیه عرصه ها جایگاه واقعی زن مسلمان را متعالی سازد. از آن جمله می توان به برگزاری همایش ها و انجام مطالعات و تحقیقات گوناگون در کلیه مسائل مربوط به آنان اشاره کرد.
در کل هدف شورای شهر بالا بردن ظرفیت شهری برای احقاق حقوق کلیه شهروندان و افزایش امکان حضور و مشارکت آنان در کلیه عرصه های جامعه است.
طیف اصول گرا سنخیت دارد و در کلیه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی خود با نگرش به این شیوه حرکت کرده ام. طیف اصول گرا با تکیه بر ارزش های راستین و ریشه دار سعی دارد با حرکتی پویا و رو به جلو و هماهنگ با تحولات مثبت باعث پیدایش بسترهای مطلوب در زمینه علم و توسعه در کلیه سطوح جامعه شود. در این راستا زنان جامعه نیز 50% از نیروی بالقوه این اجتماع را تشکیل می دهند. بنابراین شایسته است که نقش صحیح خود رابر عهده گیرند و این جریان را به جلو هدایت کنند.
در نوع تفکر اصول گرا هیچ گاه زنان جدا از عامه مردم و فعالیت های اجتماعی نبوده اند و هر گونه پیشرفتی را در جامعه منوط به حضور فعالانه و پر شور این قشر عظیم در کنار سایرین می داند. از مهم ترین خدمات حاصل از این تفکر می توان به احیای هویت و حس اعتماد به نفس به زنان و دختران جامعه امروز اشاره کرد که هم در عرصه ملی و هم بین المللی شاهد ثمربخشی آن هستیم.
زمانی بود که پیکان تهدیدها و تهمت ها هر روز به سمت انقلاب جوان و نوپای ما گرفته شده بود. در یک دوره از زمان با اعلام جنگ و حمله دشمنان در صدد نابودی انقلاب و براندازی این نهضت عظیم برآمدند و وقتی از این اتفاق سرخورده و ناامید شدند تصمیم گرفتند با حمله به ارزش ها و فرهنگ اصیل اسلامی این انقلاب را نابود کنند که البته از مشخصات حمله دوم می توان به حرکت خزنده و پنهانی آن اشاره کرد. در این جریان نقش زنان بسیار حایز اهمیت خواهد بود. زنان جامعه ما می توانند با تکیه بر اصول بنیادین و انسان ساز اسلام و حفظ ارزش های والای اسلامی و فرهنگ غنی ایرانی این حمله را هم خنثی کنند.
در واقع به عقیده من نهاد خانواده خاستگاه و منشأ بسیاری از پیشرفت های فردی و در نهایت اجتماعی است و در این جریان نقش زنان به عنوان محور خانواده قابل توجه است. اما این بی شک به آن معنا نیست که زنان با اجرای نقش پر رنگ و مؤثر خود در خانواده از سایر نقش ها و وظایف اجتماعی خود باز بمانند. بلکه موازنه یکنواخت و هنرمندانه زنان برای حفظ تعادل بین این دو نقش و رسیدن به یک برآیند آگاهانه و دقیق بهترین حالتی است که از هر زن فهیمی انتظار می رود.
به هیچ وجه. الحمدللّه به دلیل همان مسئله ای که اشاره کردم و به دلیل تقسیم دقیق نقش ها هیچ گاه در این خصوص مشکلی نداشتم. البته در انیجا لازم است از همراهی و حضور مشفقانه همه اعضای خانواده بخصوص همسرم تکشر کنم.
بله، بسیار زیاد. مسلما اگر کمک ها و مساعدت های ایشان نبود هیچ گاه موفق نمی شدم و همه اینها را مدیون لطف الهی و تلاش و همکاری همسرم می دانم.
برای تشکیل فراکسیون زنان شورای شهر در تلاش هستیم و تأکید دارد داشتن نگاه ویژه و تخصصی در حوزه زنان الزامی است.
پس از تفتیش بدنی، نامه حکم فرمانداری و انتصاب من به عنوان نماینده را پیدا کردند. نکته جالب این بود که با دیدن ما بی سیم زدند و به بغداد اعلام کردند که ژنرال های زن ایرانی را اسیر کرده اند. به خاطر همین موضوع بسیار روی ما حساس بودند.
در واقع زندان الرشید که دو سال اول در آن زندانی بودیم محل مجازات زندانیان سیاسی رژیم بعث بود. با خواندن دست نوشته هایی بر در و دیوارهایش می شد قصه زندگی خیلی از مبارزین عراقی را تصور کرد. بخصوص نوشته هایی در مورد شهید آیت اللّه صدر و خواهرش بنت الهدی یا آخرین یادداشت های محکومی که قرار بود پیش از دیدار آفتاب روز بعد به جرم حق طلبی به جوخه اعدام سپرده شود. از میان آنها بعضی وصیت نامه هایشان را هم بر دیوار نوشته بودند.
جامعه زنان تا قبل از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی از نوعی واگرایی و فقر فرهنگی رنج می برد که ناشی از سیاست های غلط برای دور نگاهداشتن آنان از متن جامعه بود. اما بلافاصله پس از پیروزی انقلاب و انتشار پیام آزادی خواهی امام خمینی و خطاب کردن زنان به عنوان بازوهای اصلی پیروزی انقلاب، این دید غلط از جامعه زدوده شد و هویت و ارزش واقعی را به زنان جامعه ما بازگرداندند. الحمدللّه این تفکر امام در طول سال های بعد از انقلاب نیز با قوت ادام مه داشت و به رغم تبلیغات منفی دشمنان در حال نوعی سیر صعودی است. به طوری که شاید بتوان گفت رشدی که خانم های جامعه ما در کلیه عرصه های فرهنگی داشته اند قابل مقایسه با شرایط سابق نیست. آمار قبولی و پذیرش دختران در دانشگاهها را می توان تنها نمونه کوچکی از این دست دانست.
در یک دوره از زمان با اعلام جنگ و حمله دشمنان در صدد نابودی انقلاب و براندازی این نهضت عظیم برآمدند و وقتی از این اتفاق سرخورده و ناامید شدند تصمیم گرفتند با حمله به ارزش ها و فرهنگ اصیل اسلامی این انقلاب را نابود کنند که البته از مشخصات حمله دوم می توان به حرکت خزنده و پنهانی آن اشاره کرد. در این جریان نقش زنان بسیار حایز اهمیت خواهد بود. زنان جامعه ما می توانند با تکیه بر اصول بنیادین و انسان ساز اسلام و حفظ ارزش های والای اسلامی و فرهنگ غنی ایرانی این حمله را هم خنثی کنند.
نهاد خانواده خاستگاه و منشأ بسیاری از پیشرفت های فردی و در نهایت اجتماعی است و در این جریان نقش زنان به عنوان محور خانواده قابل توجه است. اما این بی شک به آن معنا نیست که زنان با اجرای نقش پر رنگ و مؤثر خود در خانواده از سایر نقش ها و وظایف اجتماعی خود باز بمانند. بلکه موازنه یکنواخت و هنرمندانه زنان برای حفظ تعادل بین این دو نقش و رسیدن به یک برآیند آگاهانه و دقیق بهترین حالتی است که از هر زن فهیمی انتظار می رود.